آهنگ عشق بی وفا از آبراهام | یک روز میای که من دیگر دچارت نیستم

یک روز میای که من دیگر دچارت نیستم
عشق بی وفا من در فراقت ایوب را زمین گیر کردم
تو از چه صبری صحبت میکنی
هی لعنت به این روزگار بد دلم گرم به تو بود
ولی تو با من سرد آره من بد تو خوبی کاشکی شرمنده شم
تو یه کاری کن که اومده اشک چشام توی آهن پرست
شبا کف جاده هی یالا من ساده راستی الان کجایی
من خودم سه خط میپوشیدم عشقم هفت خط بود
من این پایین دور میزدم اون تو اندرزگو
من از پایین بالا میومدم واسه دیدنت
اما وقتی میرسیدم با اون میدیدمت
همراه بند دلم بند لباست پاره شد
بی وفا مبارکه جداییمون دو ساله شد
هنوزم همون بچه پایین شهر
یک روز میای که دیگر نفسی نیست
امشب که محتاج توام جای تو خالیست
عشق بی وفا من سر نیومدنت شرط بستم
چه بردی میکنم اگه ببازم آنچنان مست کنم
از می نابت دلبر نه یروز چهل سال
بی تو قلب من حتی یه لحظه نمیکوبه
بی تو حتی خورشید آسمان غروبه
این حلقه تو دست من نشونی تو بوده
هر کی حالمو دید فهمید کار تو بود
بی تو شبای من میگذره با تنهایی
یادته بم میگفت پسر مو طلایی
راستی تو خاطرت اسم من مونده
چون همه حرفات دروغه
من جای خالیت شبا بیداریم
یکم زود بخاب شاید خوابمو ببینی
نکنه یه وقت دستاشو محکم بگیری
توام یاد من میوفتی وقتی دستاشو میگیری
روی قبرم بنویسید به یک خط درشت
عشق بی وفا آخر آبراهام رو کشت