آهنگ گیسو از نویان بند | دل نخواهد نگاهت برود از یادش

دل نخواهد نگاهت برود از یادش
تو همانی که جهانی بکشد فریادش
دگر از عشق چه خواهی که عارم ببرد؟
که اگر یک صنمی هست دهی بر بادش
خدایی از این دل مگر عاشق و دیوانه ترم هست؟
نفس در خیالت منو باده در این جامتو سرمست
مرنجان دلم را غریبانه گذشت کار من از کار
توان دل ربائی که آنی به دلم رخنه کند یار
الهی بیایی که این حال پریشان به سر آید
رسد تا به جایی که از دولت خوبان خبر آید
به گیسوی تو بند است به ابروی تو سرمست وجودم
مرا شرم بچشمانو فدایت ز دل و جانو برایت برایت
خدایی از این دل مگر عاشقو دیوانه ترم هست
نفس در خیالت منو باده در این جامتو سرمست
مرنجان دلم را غریبانه گذشت کار من از کار
توان دل ربائی که آنی به دلم رخنه کند یار